برا هر چی همه که دلتنگ نشم،دلتنگ اون روزایی ام که...

ساخت وبلاگ
آن سوی پرچین خیال خانه من کیم؟ :) سرآغاز تماس با من به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشتغصه هم ، خواهد رفتآن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگزتو به آیینهنهآیینه به تو ، خیره شده است تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنیآه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد#سهراب_سپهری طبقه بندی موضوعی کتاب (۳) دله دیگه گاهی می خواد ب برا هر چی همه که دلتنگ نشم،دلتنگ اون روزایی ام که......
ما را در سایت برا هر چی همه که دلتنگ نشم،دلتنگ اون روزایی ام که... دنبال می کنید

برچسب : چشماتو, نویسنده : 4sayad6 بازدید : 187 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 15:18

بر خلاف هر بار کتاب خواندنم که کتاب را در آغوش می گرفتم و درازکشیده به سقف زل می زدم؛این بار دلم می خواست با همین بلوز و شلوار نخیِ تنم پا برهنه بدوم به سمت خیابان و خدا را وسط خیابانِ شلوغی در آغوش بکشم و گریه کنم،در آغوش بکشم و روی ماهش را ببوسم. احساس می کنم این اولین کتابی است که خواندم و این کتاب بهترینِ کتاب هاست. یونسِ داستان ابدا شبیه به من نبود اما موقعیت هایش انگار که روزگاری تجربه اشان کرده باشم و همه ی ما نوع دیگرش را شاید؛تجربه کرده ایم و می کنیم. کتاب سراسر قابل لمس بود و دور نبود و همین دور نبودنش یک دنیا بود. توی سرم انگار یونس حرف می زد، سایه حرف می زد، علی حرف می زد و یک همه برا هر چی همه که دلتنگ نشم،دلتنگ اون روزایی ام که......
ما را در سایت برا هر چی همه که دلتنگ نشم،دلتنگ اون روزایی ام که... دنبال می کنید

برچسب : خداوند,ببوس, نویسنده : 4sayad6 بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 6:07